این سینما و چنین فیلمهایی، مولفههایی دارند که اگرچه در ظاهر هر یک، روایتگر قصهای جداگانه است اما در باطن داخل چارچوبی است که به مخاطب احترام میگذارد و او را در سالن سینما هم به سمت و سوی «حق» سوق میدهد.در بیشتر سخنرانیها و مکتوبهای سینمایی آوینی «جذابیت»، نخستین مولفهای است که بررسی میشود؛ جذابیتی که به واسطه احترام به تماشاچی شکل بگیرد و او را تحقیر یا سرگرم - به معنای غفلت - نکند. بهنظر آوینی «فیلم اگر جاذبه نداشته باشد، فیلم نیست.» این سخن مشهور است و مفهوم آن روشن و مشخص، اما میان اهالی سینما بدیهی هم هست؟ یعنی اهالی سینما نه علاقهمندان، آنها که فیلم میسازند بهعنوان یک اصل بدیهی، به جذابیت نگاه میکنند یا نه؟ بهنظر سیدمرتضی آوینی «روشن است تا این نسبت میان فیلم و تماشاگر برقرار نشود، اصلا مفهوم فیلم و سینما محقق نمیشود: تماشاگر باید تسلیم جاذبه فیلم شود، چون او با پای اختیار آمده و اگر در این دام نیفتد، میرود. اگر فیلم جاذبه نداشته باشد، تماشاگری پیدا نمیکند و فیلم بدون تماشاگر یعنی هیچ. پولی که برای بلیت پرداخت میشود هم تاییدی است بر همین توقع.»واکنش عموم مردم به فیلمها، براساس همین قاعده است. مردم نمیخواهند و دوست ندارند مثل گروه کوچک دیگر مخاطبان فیلمها؛ منتقدان، اعضای صنف و انتلکتوئلها دستهبندی شوند.اینکه مردم حاضر شوند دست در جیبشان کنند و پولی را برای بهای بلیت بپردازند، معیاری منطقی، سالم و دور از هرگونه جانبداری است.
رفتار مردم به جز جاهایی که سلیقهشان را دستکاری یا ذائقه آنها را بیمار نکردهایم، درست و منطقی است. مردم عادی از فلان فیلم خوششان میآید، نمیدانند چرا؟ پیدا کردن «چرا» وظیفه انجمن منتقدان و گروه کارشناسان و علمای علم سینماست. وظیفه اینهاست که نقاط قوت فیلم را پیدا کنند، روی آن مانور بدهند و دیگران را هم تشویق کنند که وارد این بازی شوند.«جذابیت در سینما» یک اصل است، اگر کسی این اصل را نپذیرد از گردونه سینما حذف میشود؛ مردم او را کات میکنند و کنار میگذارند. «طبیعت زندگی بشر با این اقتضا همراه است که مردم از آنان که در مشهورات شک میکنند، خوششان نیاید.» وقتی از جذابیت حرف میزنیم، گام بعدی قطعا توجه «مخاطب» است و مرحله بعد رقم فروش و گیشه. اما آیا فیلم پرفروش، جذاب هم هست؟ رقم فروش نشاندهنده موفقیت کارگردان و قصهنویس است یا اینها ملاکهای نسبی هستند؟
«به هر تقدیر، جذب تماشاگر لمی دارد که خیلی از فیلمسازها میدانند. همه آنها که فیلم پرفروش میسازند این لم را بلدند اما چه جواب خواهید داد اگر از شما بپرسند: «فیلم خوب یعنی فیلم پرفروش؟» بیتردید میگویید خیر و از این جواب روشن است که «فیلم و سینما عین جذابیت نیست.» جذابیت «شرط لازم» است اما «کافی» نیست و چون کافی نیست، نمیتوان در باب آن حکم مطلقی صادر کرد. جذب تماشاگر نمیتواند همه هدف فیلمسازی باشد، اگرچه جذابیت نخستین شرطی است که اگر وجود نیابد، مفهوم فیلم محقق نمیشود. پس، از این واقعیت نمیتوان حکمی استخراج کرد مبنی بر تایید آنچه اکنون در سینمای تجاری میگذرد. از جانب دیگر، مفهوم و حدود جذابیت در سینما به جواب این سؤال بازمیگردد که «برای چه باید فیلم بسازیم؟» سینما را هم میتوان به سوی ابتذالی هدایت کرد که پیش از انقلاب به آن «فیلمفارسی» میگفتند و هم به سوی سینمای «آوانگارد» و هم به جوانب دیگر. ما سینمای ایران را در کدامیک از این افقها معنا میکنیم؟»
فیلم خوب، فیلم پرفروش؟
رقم فروش از نشانههای جذابیت و موفقیت عوامل فیلم است؛ اما در سینمایی که هزار آفت به جانش نیفتاده باشد. برای اینکه پاسخ ما بهنظرتان منطقی برسد، مفروضات سینمای ایران را کنار بگذارید. قواعد نوشته و نانوشتهای بر سینمای ایران سیطره دارد که با جاهای دیگر فرق میکند. در هر جای دنیا از بزرگترین کمپانیهای فیلمسازی تا کوچکترین استودیوها به «گیشه» فکر میکنند و به فکر تصاحب آن هستند. صرفنظر از دلیل توجه به گیشه که میتواند سودجویی، شهرت، سلطه بر فضای جامعه و هزار و یک چیز دیگر باشد؛ راه رسیدن به فروش خوب هم مهم است. کارگردانان ما، هم به گیشه توجه میکنند و هم به فکر فروشهای میلیاردی هستند اما به اسفل وجوه! به همین دلیل است که صنعت سینما در ایران شکل نگرفته و اگر همینطور پیش برویم این حوزه تا صد سال دیگر هم سر و سامان نخواهد یافت. مصداق این ادعا، فیلمهایی است که بودجه دولتی میگیرند و توقیف میشوند و اصلا اکران نمیشوند که مخاطبی پیدا کنند.بزرگترین کارگردانهای آمریکا هر بار نگران اکران فیلمشان هستند؛ «هر بار». چون اگر یکبار اشتباه کنند و مخاطب را دستکم بگیرند یا او را تحقیر کنند، کنار گذاشته میشوند؛ هم از جانب مردم و هم از جانب منتقدان و روشنفکران.
برای چه فیلم بسازیم؟
عدهای برای اینکه توجیهی بر دکان کمرونق سینمای خود بیابند، این حرف را در سینمای ایران باب کردهاند که «مخاطب فیلم ما عرفا، روشنفکران و قشر تحصیلکرده جامعه است.» «قرار نیست همه از فیلم ما خوششان بیاید».
مکعب شیشهای گیشه
سیدمرتضی آوینی میگوید: «فیلم بدون جاذبه را باید فیالمثل در سالنهایی به اسم «کانون فیلم» نمایش داد که جز خواص بدان راه ندارند. آنگاه باید جوابی برای این سؤال دست و پا کرد که مقصود از ساختن فیلم چیست، اگر نتوان آن را در سینماها نمایش داد... بسیاری از فیلمسازان، فیلم را از آغاز برای شرکت در جشنوارهها میسازند؛ آنها فقط به فرمولهای روشنفکرانه و نظر منتقدان میاندیشند. کسانی هم هستند که فیلم را همچون یک تجارت پولساز شناختهاند؛ آنها در جستوجوی رگ خواب عوامالناس هستند و قبلهشان مکعبی است به نام گیشه. آیا میتوان فیلمی ساخت که نه به رگ خواب عوامالناس اصالت بدهد و نه به فرمولهای روشنفکرانه و نظر منتقدان؟ پس میبینیم که جذابیت در سینما را مجرد از مفهوم سینما و مسئله مخاطب آن نمیتوان بررسی کرد.»
تکنیک، محتوا، حرکت
سینما هم مثل هر محصول دیگر موادی لازم دارد، یک پروسه طبع و طبخ و یک مجال برای آزمایش نتیجه. کسانی که ریاضی فیزیک خواندهاند مثال ظروف مرتبط را میشناسند و میدانند یک کاسه آب را میشود در ظرفهایی با شکلهای مختلف ریخت. سینما ظرف مرتبطی است که مواد مختلفی را در شکلهای متنوع میریزند و این وظیفه مخاطب است که خوب و بد، غل و غش و دغل را از هم تشخیص دهد. آدمها از دیدن تصویر لذت میبرند، هر کس از گونهای بهوجود میآید، عدهای فیلم ترسناک دوست دارند، بعضی رمانتیک و برخی کمدی. کسی با ایجاد سرگرمی برای مردم مشکل ندارد، بحث بر سر محتوای این سرگرمی است. امکانات فنی روز این جذابیت را چند برابر میکند. خیلیها امکانات یک سینمای حرفهای را با تفکیک صدا و وضوح تصویر در خانه دارند، فیلم با این شکل ارائه، بر مخاطب تاثیر میگذارد و تسخیر روانی به هر حال در هر مخاطبی به نوعی، اتفاق میافتد. سیدمرتضی آوینی میگوید: «این خاصیت سینماست و در بهترین شرایط نباید انتظار داشت این رابطه خاص و بینظیر بین تماشاگر و فیلم وجود نداشته باشد. فیلم تماشاگر را تسخیر میکند و عموما جانشین خودآگاهی او میشود اما بحث بر سر کیفیت ایجاد این رابطه و غایت آن است.»